صفحه شخصی فرزانه حبیبی    
 
نام و نام خانوادگی: فرزانه حبیبی
رشته: کارشناسی ارشد عمومی
تاریخ عضویت:  1390/12/07
 روزنوشت ها    
 

 معمای آب و الماس بخش عمومی

8

معمای آب و الماس در واقع مثالی است که در صدد بیان مفهوم کمیابی و تقاضای کالاها و ارزشگذار ی آنها بر اساس این دو مقوله می باشد.

اگر خواسته باشیم خیلی معمولی و با زبان ساده این مثال را باز گو کنیم می توان با این سوال آغازکرد که:

در حالت معمول زندگی روزانه کدام برایتان با ارزش تر است٬ آب یا الماس؟

یا اینکه حاضرید برای به دست آوردن کدام یک از دو مورد گفته شده قیمت بالاتری را پرداخت کنید؟ (لازم به تذکر است که همه میدانیم که ارزش واقعی آب بسیار زیاد است و قابل مقایسه با چیز دیگری نیست اما در اینجا منظور ارزش مبادله ای یا ارزش ظاهری آن است).

هر آدم عاقلی حتماً الماس را شیی گران تر می داند و اگر مایل باشد و دستش به دهانش برسد حاضر است برای به دست آوردن آن پول گزافی بپردازد ولی برای یک بطری آب چیزی پرداخت نمی کند یا اگر بنا به ضرورت پرداخت کند مبلغ بسیار ناچیز و معلومی پرداخت می کند.

ترجیح می دهد خود را به خانه برساند و بدون پرداخت هزینه ای ا زآب استفاده کند.

حال فرض کنید فردی برای تفریح یا ورزش یا ... به کوه برود حتما آب را یکی از ضروریات میداند و آن را بر می دارد در ابتدای مسیر که آب به همراه دارد حاضر نیست برای به دست آوردن آب حتی یه ریال هم هزینه کند اما کم کم که در مسیر پیش می رود آب همراه خود را استفاده می کند حالا حاضر است برای به دست آوردن اب مقداری هزینه کند وقتی بیشتر پیش می رود احساس تشنگی می کند و هزینه تامین آب را بیشتر می کند.

حال فرض کنید در مسیر آنقدر احساس تشنگی بر او غلبه کند که حتی جان او را نیز تهدید کند .

حالا حاضر است چقدر هزینه کند تا احساس تشنگیش را بر طرف کند ؟

آیا حاضر است همان قطعه الماس را هم بدهدتا آبی بدست آورد و نیازش را بر طرف کند و جانش را نجات دهد؟

من که فکر می کنم حاضر است هر شی با ارزش دیگری را هم روی آن بگذارد تا نیازش بر آورده شود.........

حال که به اینجا رسیدیم ارزش یک بطری آب بسیار بیشتر از یک قطعه الماس شده است زیرا حاضریم برای به دست آوردن آن نه تنها آن قطعه الماس بلکه هر چیزبا ارزش دیگری را هم روی آن بگذاریم تا هزینه به دست آوردن آب شود.

واقعاً چرا این کار را انجام می دهیم؟

چون آب به واسطه نیاز ما کمیاب شد یا اینکه آنقدر ما به وجود آب بواسطه کمیابی احساس نیاز کردیم که حاضریم هر کاری را برای رفع این نیاز بکنیم.

نمی دانم ما می توانیم این احساس نیازبه معبود را در روح خود ایجاد کنیم تا حاضر باشیم هر کاری را برای رسیدن به بندگی و وصال او انجام دهیم و نیازمان را ارضا کنیم؟

در کتاب مائده های زمینی خواندم:"اگر آنچه می خوری مستت نکند٬از آن رو است که گرسنگی ات آنقدر که باید نبوده است"٬حال نمی دانم آنقدر احساس نیاز به معبود کرده ایم که با بلعیدن بندگی او در نماز مست شویم؟!

نیاز را دریاب

نیاز به وجود او

نیاز به حس کردن او

نیاز به عشق او

نیاز به پرستیدن او

گمان می کنم نیاز را درک کنیم نماز بالا می رود.

و در آخر با نیاز می گویم:

خدایا مرا نیازمند خود گردان ٬نیازمند ذات خود٬ تا بندگی ام بندگی تاجران و معامله گران نباشد بندگی آزادگان باشد.

سه شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 09:33  
 نظرات    
 
علی شمس 15:46 سه شنبه 9 خرداد 1391
0
 علی شمس
خانم مهندس
از ارسال مطلب خوب شما سپاسگزاری میکنم
م خلیلی 19:12 سه شنبه 9 خرداد 1391
0
 م خلیلی
آمین!
مائده علیشاهی 00:14 چهارشنبه 10 خرداد 1391
0
 مائده علیشاهی
مرسی عزیزم...عالی..
غلامرضا فغانی 11:52 چهارشنبه 10 خرداد 1391
0
 غلامرضا فغانی
خیلی ممنون به دل نشست تشکر.
ویراستار پارسی 00:16 شنبه 13 خرداد 1391
1
 ویراستار پارسی
سلام
ممنون

بهتر است ارزشگذاری به صورت جداگانه نوشته شود (ارزش گذاری)

همچنین نگارش درست تشنگیش به این صورت است (تشنگی اش)


ضمایر ملکی ( –َم، –َت، –َش، –ِمان، –ِتان، –ِشان) پیوسته نوشته می شوند.

صدای‌مان = صدایمان
دست‌تان = دستتان
عموی‌ام = عمویم
صندلی‌مان = صندلیمان

نکته: این ضمایر اگر پس از واژه‌هایی در آیند که به «ه»ی بیان حرکت (= جامه)، حرف صدادار –ُ (= تابلو)، مصوت ی (= بارانی) ختم می‌شوند، به صورت ام، ات، اش، مان، تان، شان، به کار می‌روند:
جامه‌م = جامه‌ام
تابلوت = تابلوات
بارانیش = بارانی‌اش
محسن نیک 08:26 شنبه 13 خرداد 1391
0
 محسن نیک
ممنون
نیما محسون 20:50 یکشنبه 14 خرداد 1391
0
 نیما محسون
متشکریم