صفحه شخصی فرزانه حبیبی    
 
نام و نام خانوادگی: فرزانه حبیبی
رشته: کارشناسی ارشد عمومی
تاریخ عضویت:  1390/12/07
 روزنوشت ها    
 

 مناظر زیبای از ییلاق نوا بخش عمومی

15







 

یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 09:59  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 13:55 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
3
 امیر یاشار فیلا

با درود و سپاس؛

عنوانِ روزنوشتِ زیبایتان می‌توانست «مناظری زیبا از ییلاق نوا» یا «مناظر زیبایی از ییلاق نوا» یا «مناظر زیبای ییلاق نوا» باشد.
عنوانِ کنونی، هیچ‌یک از این سه حالت نیست، و میان این سه سرگردان است.

سپاس دیگربار به خاطر به اشتراک گذاشتن این چشم‌اندازهای تماشایی.
م. مستاجران 14:38 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
0
 م. مستاجران
ممنون
م افتخاری 15:09 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
0
 م افتخاری
سپاس
یحیی بهمنی 20:29 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
0
 یحیی  بهمنی
همانند هر کوه دیگری، زیبا و دیدنی است.
اما عکس پنجم در کنار عکس‌های دیگه، کمی غلط اندازه!
اولش فکر کردم از فاصله زیادی گرفته شده (مثل بقیه عکس‌ها) و مثلا ته یک دره‌ باشه؛ برام جالب بود که جنس این پوشش چیه؟!
اما وقتی بیشتر دقت کردم دیدم یک گلسنگ کوچیک و معمولیه! به گل‌های کوچیک سمت چپ تصویر و نوک کفش در بالای تصویر دقت کنید!

ضمنا آقای مهندس فیلا، زیاد سخت نگیرین! پیش میاد... :)
مجید صابر 21:56 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
0
 مجید صابر
ممنون این نوا کجاست ؟
مهدی حمزه زاده آذر 22:13 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
1
 مهدی حمزه زاده آذر
ممنون خانوم حبیبیان این نوا کجاست؟
آخه ما هم یه جایی به این نام تو شهرمون داریم...!
مائده علیشاهی 23:53 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
0
 مائده علیشاهی
چه جای قشنگیه.......
مهدی رجالی 02:20 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
0
 مهدی رجالی
سپاس
فرزانه حبیبی 08:38 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
1
 فرزانه  حبیبی
ممنون از اظهارنظر تون آقای مهندس فیلا

ولی تصاویر نشان دهنده رونوشت متن بودند............
فرزانه حبیبی 08:49 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
3
 فرزانه  حبیبی
در عبور از جاده ی زیبای هراز ، کمی پایین تر از قریه ی اسک به سمت آمل ، دو دیوار سر به فلک کشیده ی سنگی قرار دارد . سمت غرب آن دره ها و دامنه های وسیع قله ی دماوند است که دهکده های با صفای رینه ، گرنا ، آب گرم و امیر آباد چون گل و بوته ی رنگارنگ در چین و چروک های سنگی به دامن دماوند افتاده اند .

بر دامنه ی شرقی ، از دره ی عمیق رودخانه ی هراز تا قله های رفیع و سر به آسمان آن دهکده های زیبا و طرب انگیز نیاک ، گیلاس ، گنده لو و مزرعه ی کنار انجام و باغ ها و کشتزارهای کوچک و بزرگ دیگری نقش بسته است .

از نیاک راهی دشوار به سوی گردنه ها و قله های آسمان سای این دیوار عظیم امتداد دارد و با عبور از پیچ و خم های پی در پی و صعب العبور و سنگلاخ آن در ارتفاعاتی که در دل آسمان جای دارد ، چنان از هراز و آبادی های پایین دوریم که پنداری پیوندمان از زمین بریده شده و به آشیانه ی فرشتگان آسمان نشین رسیده ایم .

این راه و جاده در این بلند آسمان به دشتی سبز و خرم ، لبریز از طراوت و صفا و زیبایی منتهی می شود که در واقع از مظاهر جمال و دل آرایی طبیعت اشباع شده و هر بیننده ی تازه وارد را در درک کثرت و تنوع زیبایی مبهوت و خیره می سازد .

تن و اندام و سر و گردن قله ی دماوند در آن سوی دره ی هراز با قامت افراشته و سینه ی پهن و گشاده ، تمام رخ در مقابل همان ناحیه ، سخت و استوار به پا خاسته و گردن افراشته است .

از هر نقطه ی نوا تماشای هیکل و قد و قامت عظیم قله ی دماوند ، این غول مهیب طبیعت که سر به افلاک کشیده و شب ها با ستارگان آسمان نجوا دارد ، جذاب و جالب است .

دره های وسیع دامنه ی دماوند و چاک خوردگی های عمیق آن و دره های گوگرد‌ی ، مخازن برف و یخ دایمی اطراف قله و دهانه ی هولناک آن شگفتی های این دیو سپید پای در بند را نمایان می کند و در همین صحنه ی وسیع و سبز و خرم ، دهکده ی بزرگ و کهنسال نوا چون چتر طاووس بر چهره ی کوهسار نقش بسته است .

همه جا آب است و سبزه است و طراوت و زیبایی است ، با هوایی چنان دلکش و فرح بخش که پنداری نفس در نفس فرشتگان داری . هوا ، سبک و آرام و خالص است . آسمان لاجوردی هم عاری از گرد و غبار است و چنان دور از زمین که از ابر و بخار دریای مازندران هم خالی است و خیلی بالاتر از گذرگاه ابرها .

تا نزدیکی مرتع مصفای آزاب در چین خوردگی و نشیب و فراز دامنه ها و دره های اطراف نوا ، کشتزارهای فراوان است و هر دشت و مزرعه با درختان صنوبر و بید و چنار محصور است و پنجه در پنجه ی هم افکنده اند و از کنار صف درختان زمردین ، جویبارها و چشمه سارها از گوشه و کنار روان است .

باغ های میوه نیز محصور با همین درختان است و پوشیده از درختان سیب و گلابی و هلو و دیگر میوه های خوش رنگ و خوش طعم .

دهکده ی ییلاقی نوا ، با کثرت و فراوانی چشمه سارها که از بن سنگ ها و دل کوهسار و از هر نقطه ی آن می جوشد و جاری می شود به چهارسد چشمه معروف است . لطافت هوا و صافی و شفافی آن و طراوت و خرمی گل و سبزه اش مخصوصاً در نسیم ملایم و روح نواز بامدادی چنان طرب انگیز است که هر تن خسته و دل افسرده ای را به وجد و نشاط می آورد .

شکوه و جلال منظره ی دلفریب ، زمزمه ی جویبارها ، ترانه ی مرغان خوش آواز ، رقص پروانه های رنگارنگ ، آفتاب طلایی و درخشان و ملایم و مهربان نیمروز امرداد ، عطر دلاویز گل و سبزه ، آسمان صاف و فیروزه فام، حالتی بدیع و رویایی و افسانه وار به این ناحیه ی بهشتی بخشیده است .

در فرهنگ جغرافیایی ایران از فرهنگ دهخدا ، ذیل کلمه ی نوا می خوانیم : " نوا ، دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل در نه هزار گزی مشرق رینه ، در منطقه ی کوهستانی سردسیری واقع است و 910 تن سکنه دارد . آبش از چشمه ، محصولش لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . "

نوا دهکده ای است سالخورده و قدیمی . از آثار کهن و استوار آن ، رونق گذشگذشته به خوبی درک می شود . در عمارت هایی که با اسلوب اشرافی گذشته ساخته شده ، تالارها و ایوان های متعدد باقی است و گذشت روزگار ، آب و رنگ و جلوه ی نقش و نگار طاووس های چتر زده و گل و بوته های زیبایی را که به در و دیوار تالارها نقاشی شده هنوز محو نکرده است .

از دیر زمان معماران نوایی در سراسر مازندران ساختن عمارات زیبا و مجلل را پیشه داشته اند و مهارت و چیره دستی آنان در کار معماری و گچ بری مشهور بوده و این میراث هنری هنوز باقی است . در شهرهای مازندران بیشتر معماران و بناهای با ذوق و خوش قریحه اهل نوا هستند و آثار ارزنده ی گچ بری و معماری که در عمارات اشرافی و مساجد و تکایا و مشاهد متبرک لاریجان و شهرهای مازندران باقی مانده اغلب آبدست و کار استادان نوایی است .

در ساختمان های نوساز و مجلل کنونی هم که در آمل و نوا ساخته شده ، طرح ریزی و به خصوص گچ کاری آن ها جالب است . در خود قریه ی نوا در خانه ی ییلاقی آقای حاج فضل الله مقیمی ، از معاریف نوا اتاق ها به اندازه ای با مهارت و استادی به وسیله ی استادکاران نوایی گچ کاری شده که مثل آیینه یا یک قطعه چینی ، عکس مناظر دور و نزدیک و درخت و سبزه ی بیرون اتاق را می توان در سینه ی دیوار تماشا کرد .

ساکنان و اهالی نوا سه فصل سال را در آمل به سر می برند و هریک کار و کسبی دارند و در فصل تابستان به زادگاه و موطن اجدادی خود ، همین دهکده ی نوا که به آن عشق می ورزند می آیند و علاقه ی فراوان به آبادانی آن و احداث خانه های خوش ساخت و باغ و باغچه دارند . در سال های اخیر با دائر شدن جاده ی هراز سهولت و امکانات بیشتری برای حمل و رساندن مصالح ساختمانی به نوا فراهم شده است .
خانه های نوساز فراوان است و در این دهکده ی مصفا خانه ی مخروبه و مندرس کمتر دیده می شود . ترکیب اصلی و بافت دهکده مجموعه ای از عمارت ها و ساختمان های سبک شهری و کاخ های کوچک و مجللی است که هریک در کنار باغ و باغچه ای واقع شده و درختان شاداب و سرسبز این عمارات نوساز و خوش قد و قواره را در آغوش گرفته اند و سایه بر سر بام و دیوار و ایوان و صحن خانه ها افکنده اند .

اهالی نوا که همه ی آنها در آمل و شهرهای دیگر مازندران و تهران مشاغل مختلف دارند از کار کشاورزی و تجارت و خدمات دولتی، درآمدهای فراوان به دست می آورند . عموماً تحصیل کرده اند و جوانان آنها دانشگاهی و دبیر و ادیب و طبیب و صاحب مقام های حساس و مفیدند . به آبادانی و نوسازی و پاکیزه داشتن دهکده و ایجاد وسایل عمومی و تعمیر و مرمت بناهای قدیمی علاقه ی سرشار دارند .

از سنگ پادزهر نوا هم یاد می کنند و می گویند در یکی از خانواده های قدیمی و معروف نوا ، قطعه سنگ کوچکی موجود است که خاصیت عجیبی دارد . اگر کسی را مار یا حشرات زهردار دیگر بزند ، سنگ را به موضع گزش می مالند و در ظرف شیر می اندازند . در دفعات اول رنگ شیر تغییر می کند . این عمل چند بار تکرار می شود تا رنگ شیر به کلی بر می گردد ، بدین ترتیب زهر از بدن بیمار خارج و او معالجه می شود . می گویند این سنگ نزد شخص ارشد آن خانواده از نسل های گذشته تا حال موجود است و آسیب دیده ها را هم به رایگان مداوا می کند .

م افتخاری 09:41 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
1
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا
جسارتاً برای افزایش دانش خود و کسب آگاهی پیشنهاد می‌کنم که درصورت امکان معنی قابل استفاده از این سه عنوان و تفاوت آنها را ذکر نمائید.
باشد که پس از این دقت بیشتری در انتخاب عنوان مطالب ارسالی به عمل آید
م افتخاری 13:13 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
0
 م افتخاری
دیگر کسی سوالی ندارد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سپاس از توضیحات جامعتان خانم حبیبیان
امیر یاشار فیلا 05:28 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا

سلام آقای مهندس افتخاری.
به روی چشم. درباره‌ی نکته‌ای که اشاره فرموده‌اید، توضیحی کوتاه عرض خواهم کرد؛ هرچند که می‌دانم جناب‌عالی بر این مباحث کاملاً احاطه دارید و آنچه درباره‌ی «افزایش دانش و کسب آگاهی» فرموده‌اید، تنها از روی فروتنی و خضوع شما بوده است.
اما پیش از هر سخنی، لازم می‌دانم نکته‌ای را بادوستان و همکاران ارجمندی که این چند سطر را می‌خوانند، در میان بگذارم : توجه، تأکید و یادآوری‌های گه‌گاهِ کسانی همچون آقا یا خانم «ویراستار پارسی»، این بنده و چند تن دیگر از دوستان در زمینه‌ی «قواعد درست‌نویسی» یا «پرهیز از نادرست‌نویسی»، صرفاً در راستای یاری رساندن به دوستان برای به‌کارگیریِ درستِ زبان پارسی، در جایگاهِ پرکاربردترین ابزاری‌ست که هر ایرانی از بامداد تا شامگاه با آن سروکار دارد.
با این نگاه، اصولاً انتظار آن نیست که همه‌ی دوستان و اعضای iiiwe یا جامعه‌ی مهندسان، از سازوکار، تعاریف و کارکردهای زبان به اندازه‌ی ویراستارانِ حرفه‌ای یا دانش‌آموختگانِ رشته‌های زبان‌شناسی یا ادبیات آگاهی داشته باشند؛ اما همچون هر «ابزار» دیگری ـ برای مثال، اره یا انبر یا مایکروفر یا خودروی شخصی ـ زبان را هم باید در راستای برآوردنِ نیازهایمان، درست به کار ببریم؛ حتا اگر از چندوچون و ساختار و سازوکار آن آگاه نباشیم.
روشن‌تر بگویم :
هیچ‌کس برای به‌کارگیریِ درستِ اره یا انبر یا مایکروفر یا درست راندنِ خودرو، نیازی ندارد که از جزئیاتِ کارکرد و ساختار قطعاتِ تشکیل‌دهنده‌ی این ابزارها آگاهیِ کامل و جامعی داشته باشد؛ اما دست‌کم باید بداند که تیغه‌ی اره با دسته‌ی آن متفاوت است و برای بریدنِ یک قطعه چوب، دسته باید در دستِ کاربر و تیغه باید روی چوب قرار بگیرد؛ باید بداند که انبر را چگونه در دست بگیرد و فشار را در چه جهتی به دسته‌های انبر وارد کند تا کارش راه بیفتد؛ باید بداند که برای گرم کردنِ انواع گوناگونِ خوراک یا نوشیدنی، آن‌ها را چگونه و با چه درجه‌ای در مایکروفر بگذارد و چه نکاتِ ایمنی را رعایت کند تا بتواند نوشیدنی یا خوراکش را گرم نوش جان کند؛ باید بداند که برای به حرکت درآوردنِ اتومبیل، باید نخست آن را روشن کند و سپس با ملاحظاتی همچون به کار انداختنِ چراغ‌راهنما، خواباندنِ ترمز دستی و... دنده را در حالت «دنده‌یک» قرار دهد.
بنابراین، بعید می‌دانم کسی باشد که در لزوم آن کم‌ترین حدِ آشناییِ کاربران با راه و روش به‌کارگیریِ ابزارها ـ ولو ساده‌ترین و کم‌کاربرد‌ترینِ آن‌ها ـ شک و تردیدی داشته باشد؛ چون بسیار واضح است:
می‌خواهی از فازمتر، چاقو، گاوآهن، دریل، چنگک، ماشین‌حساب مهندسی، درقوطی‌بازکن، نرم‌افزار بوریحان، دوربین دیجیتال، دستگاه پرچ، چکش، اسکنر، چاپگر، ریش‌تراش، اتو یا ماشین رخت‌شویی استفاده کنی؟ بسیار خب! اما به‌کارگیریِ هر یک از این ابزارها، در گروی آن است که راه و روش به‌کارگیری‌اش را بدانی و بلد باشی. در این که شکی نیست؛ هست؟
پس چگونه است که در مورد پرکاربردترین ابزارمان، یعنی «زبان» ـ که لحظه‌ای از به کار بستنِ آن، حتا در خواب و به هنگام استراحت، فارغ نیستیم ـ گاه برخی دوستان در لزوم این حداقل آشنایی تشکیک می‌کنند!!؟
چرا شماری از دوستان با این که مراجعه به دفترچه‌ی راهنمای هر ابزار ساده‌ای را کاری عادی و معمول می‌دانند، هیچگاه برای استفاده‌ی درست از زبان، به کتاب‌های دستور زبان و فرهنگ‌های واژگان مراجعه نمی‌کنند!؟
بدتر از همه : چرا تعدادی از هم‌میهنان هنگامی که کسی با حسن‌نیتِ آشکار، خطا یا نادرستی گفتار یا نوشتارشان را یادآوری می‌کند تا آن را اصلاح کنند، روی ترش می‌کنند و موضع می‌گیرند و به توجیه و دلیل‌تراشی می‌پردازند!؟
این دوستان با کسی هم که مثلاً راه و روش درستِ استفاده از خش‌گیر بدنه‌ی اتومبیل یا مودم اتصال به اینترنت یا Babyliss را برایشان توضیح بدهد، آیا همین‌گونه با ترش‌رویی و لج‌بازی برخورد می‌کنند؟

با این اوصاف، امیدوارم از این پس دست‌کم در جمع اعضای فعالِ iiiwe، دیگر شاهدِ بی‌اعتنایی و کم‌دقتی در به کار بردنِ زبان، یا موضع‌گیری در قبال یادآوری‌های اصلاحی نباشیم.
خودِ من به‌شخصه خوشحال خواهم شد اگر از تذکرات و یادآوری‌های به‌جای دوستان و همکاران برای آگاهی از خطاها و نادرستی‌های احتمالی در نوشته‌هایم و اصلاح آن‌ها بهره‌مند شوم.
فراموش نکنیم: نویسندگانِ همه‌ی نوشته‌های سرراست و خواندنی و لذت‌بخش، در نخستین گام اصول و قواعد و دستور زبان را درست به کار برده‌اند؛ و به نگاه‌های اصلاحگری همچون نگاه حاکم بر نرم‌افزار «پارسی‌بان» که آقای مهندس فضیله در تازه‌تریت روزنوشت خود آن را معرفی کرده‌اند، احترام گذاشته‌اند و آن‌ها را پذیرا شده‌اند.


و اما نکته‌ی دستوریِ عنوانِ این روزنوشت و گزینه‌های پیشنهادیِ من برای اصلاح آن :

نخست، تعریفِ کلی: می‌دانید که اسم (یا نام) از حیث آشناییِ مخاطب یا خواننده‌ی نوشتار با آن، دو گونه است: معرفه (یا شناس) و نکره (یا ناشناس).
نام اگر نزد مخاطب یا خواننده، شناخته و آشنا باشد، آن را «معرفه» یا «شناس» می‌گویند؛ و اگر برای مخاطب آشنا و شناخته نباشد، آن را «نکره» یا «ناشناس» می‌گویند.
برای مثال، در این جمله‌ها و عبارت‌ها :

1ـ در راه برگشت از دفتر شرکت، خانمی را ملاقات کردم.
2ـ دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکرده‌ست عاقلی. (سعدی)
3ـ بادی وزید و لانه‌ی مرغی خراب کرد / بشکست بامکی و فروریخت بر سری. (پروین اعتصامی)
4ـ قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه / به شکر یا به شکایت برآید از دهنی
فرشته‌ای که وکیل است بر خزائن باد / چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی؟ (سعدی)
5ـ یکی نصیحت من گوش دار و فرمان کن / که از نصیحت سود آن کند که فرمان کرد. (ابوالفتح بستی)
6ـ یکی بر سر شاخ بن می‌برید / خداوند بستان نظر کرد و دید. (سعدی)
7ـ نه تنها یک تشابه بین چشم‌های او و انسان وجود داشت، بلکه یک نوع تساوی دیده می‌شد. (صادق هدایت، در «سگ ولگرد»)
8ـ آقا چوپان ما گله‌اش را همان پس و پناه‌ها یک‌جایی خواباند. (جلال آل‌احمد، در «نون‌والقلم»)
9ـ مناظری زیبا از ییلاق نوا

«خانمی»، «دلی»، «عاقلی»، «مرغی»، «بامکی»، «سری»، «دهنی»، «فرشته‌ای»، «پیرزنی»، «یکی نصیحت»، «یکی»، «یک تشابه»، «یک نوع»، «یک‌جایی» و «مناظری» از آن رو که برای خواننده یا شنونده آشنا و شناخته نیستند و به‌واسطه‌ی واژه‌بستِ «ی» در پایان‌شان یا اسم عددِ «یک» یا «یکی» پیش از آن‌ها، و یا هر دوی این‌ها، نکره یا ناشناس هستند.

اصولاً هر اسمی را با این سه (یا چهار) نشانه می‌توان نکره کرد :
کتابی ، یک کتاب، یک کتابی، یکی کتاب
که صورتِ نخست در زبانِ نوشتاری بیش‌ترین کاربرد را دارد؛ و دو وجهِ دوم و سوم بیش‌تر در زبانِ گفتار کاربرد و مقبولیت دارند. صورتِ چهارم نیز شکلِ قدیمیِ صورتِ نخست است که بیش‌تر در متون کهن به کار می‌رفت و گاهی نیز مانند مثال شماره‌ی 6 با حذف نام پس از «یکی» استفاده می‌شد.
وجهِ سوم گاهی در زبان گفتار تغییراتی نیز می‌یابد؛ مانند «یه وقتایی».
نکته‌ی مرتبط با سخنِ ما این است که در زبانِ نوشتاری هرگاه برای نامی ناشناس (نکره) صفتی آورده شود و آن را در جایگاه موصوف قرار دهد، درست‌تر آن است که «ی» نکره‌ساز اسم، بی‌فاصله پس از خود اسم بیاید. مانند: «مناظری زیبا از ییلاق نوا».
اما با نزدیک‌تر شدنِ زبان‌های گفتار و نوشتار به یکدیگر، گاهی هم می‌توان «ی» نکره‌ساز را به‌جای موصوف، به انتهای صفت افزود: «مناظر زیبایی از ییلاق نوا».
گاهی هم چون قرار است اسم نکره بلافاصله برای مخاطب از ناشناختگی درآید و «معرفه» شود، بسته به فضای مطلب یا نوشتار، ممکن است بتوان بدون افزودن نشانه‌های نکره‌ساز، آن را به صورت شناس به کار برد: «مناظر زیبای ییلاق نوا».
اما این که نامی را میان معرفه یا نکره بودن بلاتکلیف و سرگردان بگذاریم و مثلاً بگوییم «مناظر زیبای از ییلاق نوا»، نادرست است و جایگاهی در هیچ‌یک از زبان‌های نوشتار و گفتار ندارد؛ به‌ویژه اگر همچون مثال ما، حرف اضافه‌ای مانند «از» هم بی‌کاربرد و بلااستفاده و زاید به کار برده شده باشد.

امیدوارم توانسته باشم حق مطلب را ادا کنم.
آگاهی‌های بیش‌تر را در هر کتاب دستور زبان فارسی، مانند «دستور زبان پنج استاد» یا «دستور زبان فارسی معاصر / پروفسور ژیلبر لازار» می‌توان یافت.
م افتخاری 13:28 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
0
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا بسیار سپاس از توضیحات مبسوط ارائه شده
بنده که بسیار استفاده کردم .آن نکته‌ای هم که فرمودید نه از باب تواضع که از سر کمی دانش و اشتیاق به دانستن است و پرهیز از تکرار اشتباه.
پس شاید نتیجه این باشد که اگر یک "ی " در انتهای "زیبای" اضافه میشد و یا یک "از " در عنوان یادشده حذف میشد ، فهم عنوان راحتتر و عنوان سلیس‌تر میشد.
امید که از نتیجه نگارنده روزنوشت نیز مطلع شویم.
در نهایت موضوع بسیار جالب برای بنده دقت در مراجع اشاره شده در پایان نظر جنابعالی بود :
«دستور زبان فارسی معاصر / پروفسور ژیلبر لازار»
زیرا نمیدانستم چه نتیجه‌ای(پندی) باید بگیرم
"شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد"
...
نیما محسون 18:28 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
0
 نیما محسون
زیبا و عالی، ممنون
فرزانه حبیبی 17:54 شنبه 9 اردیبهشت 1391
0
 فرزانه  حبیبی
سپاس ویژه از آقای افتخاری دارم به بابت اینکه خواستند از نتیجه نگارنده روزنوشت نیز مطلع شوند.

همچنین از آقای فیلا کمال تشکر دارم زیرا نکات ارزشمندی را در اختیار همه‌ی دوستان و اعضای iiiwe یا جامعه‌ی مهندسان در میان گذاشتند که این امر موجب گردید که از سازوکار، تعاریف و کارکردهای زبان به اندازه‌ی ویراستارانِ حرفه‌ای یا دانش‌آموختگانِ رشته‌های زبان‌شناسی یا ادبیات فارسی آگاهی بیشتری را کسب نمایند.

آقای فیلا، اشتباه اینجانب فقط صرفاً به دلیل تایپ بود و اصلاح شده آن «مناظر زیبایی از ییلاق نوا» بوده است.

به هر حال اشتباه تایپی بعضی مواقع ناخواسته برای افراد روی می دهد که در موارد خاص آن می تواند مشکل زا باشد.
م افتخاری 11:43 یکشنبه 10 اردیبهشت 1391
0
 م افتخاری
اتفاقاً نکته جالب در یک "حرف" است
و بدانیم که حتی در فضای مجازی هم یک حرف ممکن است معنی را کلاً متفاوت و یا غیرقابل فهم کند


امید که در زندگی دچار غفلت و لغزشهای سهوی و عمدی نشویم
فرزانه حبیبی 22:24 یکشنبه 10 اردیبهشت 1391
0
 فرزانه  حبیبی
آقای افتخاری؛ ممنون از اظهار نظر تون............
سید ابراهیم موسوی نژاد 21:26 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391
0
 سید ابراهیم موسوی نژاد
بسیار زیبا
شه راد نوایی 11:48 یکشنبه 11 فروردین 1392
0
 شه راد نوایی
با سلام
خواهشمندم ادرس نوا را ندهید
همین ادرسها و عکسها است که باعث ورود غریبه ها به این محل و خرید ملک و املاک از افراد محلی که اقدام به فروش خاک (ناموس) میکنند و باعث تغییر فرهنگ چندین هزار ساله این روستا شده اند شده است.
شه راد نوایی 11:56 یکشنبه 11 فروردین 1392
0
 شه راد نوایی
با سلام
در ادامه بنده به چند سالی است به همراه دوستان و اقوام دور اقدام به برگزاری برنامه پاکسازی در کوهستان نموده ایم که با همت و پشتکار توانسته ایم کلیه بومی ها و افراد نوایی که در جای جای ایران زندگی میکنند را در این برنامه به نحوی شرکت دهیم که متاسفانه بخاطر این است که همین افراد غریبه و نمیدانم چه بگویم در طبیعت اقدام به ریختن زباله مینمایند . طرف امده در این روستا خانه خریده و زباله خود را در جاده نوا به داخل دره رها میسازد که در همین حین مشاهده شد و به او تذکر داده شد گفتم دختر خانم اومدی و حالا که میخوای بری تهران زباله رو اینجا داخل طبیعت میریزی گفت اره پس چکار کنم بنده هم درب صندوق عقب ماشینم را باز کردم و گفتم بیا نگاه کن وقتی دید خود من که اصل و نسبم به این محل میخورد داخل صندوق عقب ماشینم 2 کیسه پر از زباله را دارم با خودم به تهران میبرم چیزی نگفت و سوار ماشینش شد و رفت. این رفتارها و خراب شده طبیعت برای این است که طرف برای خوش گذرانی می اید و کاری به حقوق مردم روستا و نوایی ها ندارند.